یادداشت | تقابل "سلبریتیسم" و جریان تولید فکر
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، برای درک بهتر موضوع و مسئله مورد بحث ابتدا باید دو مقدمه را به صورت خلاصه و تا آنجا که برای بحث ما لازم است از نظر خوانندگان محترم بگذرانیم.
مقدمه نخست: نخبگان و تولید فکر
اگر جامعه را به مثابه یک مرکب دارای لایههای مختلف تجسم بکنیم، عمیقترین لایه آن، تولید فکر و اندیشه است به طوری که اندیشه و فکر تولید یافته در این عمق به لایههای بیرونی پمپاژ میشود. تأثیر مسقیم و غیر مستقیم این لایه بر لایههای دیگر جامعه غیر قابل انکار و تشکیک است، بر این اساس، این عمق باید نشستنگه کسانی گردد که از استطاعت تولید فکر، تحلیل قوی و نگاهی ژرف به مسائل برخوردارند، و این افراد در حقیقت نخبگان جامعه هستند.
این افراد یعنی همان نخبگان جامعه عموما در پشت صحنه فعالیت دارند و معمولا محصول کار آنان که همان فکر و اندیشه است دیده و یا لمس میشود، در صورتی که خود آن فرد ممکن است نزد لایههای بیرونی جامعه ناشناخته باقی بماند و حتی تا آخر عمر جز افراد اندکی، کسی دیگر با چهره وی آشنا نشود، گرچه که ممکن است نام وی را شنیده باشند.
مقدمه دوم: دو رویداد متفاوت
در مقدمه دوم دو رویداد مورد اشاره قرار داده میشود، لیکن قبل از اشاره به آن دو رویداد، به جهت جلوگیری از انحراف ذهن خواننده عزیز باید یادآوری شود که این دو رویداد تنها از باب نمونه و شاهد مثال است و نماینده طیف گستردهایی از کنشهای مشابه است، پس آنچه که مهم است نه خود این دو مثال بلکه آن کنش و واکاوی آن کنش است که در ادامه خواهد آمد.
رویداد اول: مربوط به خبری است که در شبکههای مجازی پیچیده و آن عبارت است از هزینههای چند و چند ده میلیونی تورهای خارجی که هرچه سال به پایان خود نزدیک می گردد تبلیغات آن بیشتر میشود. این تورهای گران قیمت که همواره مشتریانی خاص همچون طبقه مرفه جامعه و سلبریتیها دارند در حالی بدون هیچ گونه اِن قُلتی از سوی مشتریان دائمی و خاصشان مورد استفاده قرار میگیرند که سفرهای زیارتی بویژه پیاده روی اربعین که مورد توجه و استفاده عموم جامعه اند از سوی بسیاری از سلبریتیها آماج حملات گردید.
طعنههای سلبریتیها به زوار اباعبدالله(ع) که «به جای هزینه اربعین این پولها را خرج فقرا و نیازمندان کنید» هیچگاه فراموش نخواهد شد در حالی که سفرهای خارجی آنان که دهها برابر یک سفر زیارتی هزینه در پی دارد، به دلایل گوناگونی شایسته محکوم کردن است.
رویداد دوم: مربوط به انتشار نامه امام جمعه شهرستان بهاباد در فضای مجازی است. ایشان در آن نامه از فرمانده نیروی انتظامی درخواست تقدیر از ماموری را کردهاند که وی را بدون لحاظ جایگاهش و به دلیل تخلف جریمه کرده بود. این رفتار صحیح و منش زیبای امام جمعه مذکور باعث شد تا بسیاری از فعالان انقلابی به انتشار نامه مورد نظر در فضای مجازی بپردازند، اما جای عده ای در این بین بسیار خالی بود. سلبریتیهایی که از قضا دستی در انتشار اینگونه مطالب البته از نوع منفی آن دارند در این قضیه سکوت اختیار کردند. کافی بود تا امام جمعه به جای این کار، از فرمانده پلیس درخواست میکرد که با آن مامور به دلیل عدم در نظر گرفتن جایگاهش برخورد کند، آنگاه همین سلبریتیها موجی از انتقاد و حمله را در فضای مجازی ترتیب میدادند.
طرح دو پرسش
با حفظ این دو مقدمه فوق باید گفته شود؛ اساسا چرا در این سالها جریان سلبریتیسم در همه جریانات اجتماعی و سیاسی و... در حالی که در اکثر آنها فاقد آگاهیهای ابتدایی و اولیه هستند اظهار نظر- در حد و اندازه صاحبان نظر در آن حوزه ها- دارند؟ و چرا جریان سلبریتیسم اکثراً در پدیدهها و رخدادهای منفی اجتماعی حضور مییابد و از رویدادها و موارد مثبت صرف نظر میکند؟
برای پاسخ به این پرسشها باید رجوع شود به مقدمه نخست. در آن مقدمه گفته شد که عمیقترین لایه جامعه، تولید فکر و اندیشه است و اندیشه و فکر تولید یافته در این عمق به لایههای بیرونی پمپاژ میشود.
حال باید اضافه گردد که فرهنگ کتاب و کتابخوانی پل ارتباطی مردم با نخبگان جامعه است، متاسفانه در جامعه کنونی این پل تخریب شده و دلیل آن رواج شبکههای مجازی و اجتماعی است. دستاورد آن تخریب و این رواج، بی میلی به مطالعه متن های طولانی و تحلیلی و گسترش فرهنگ کوتاهنویسی و کوتاه خوانی، فرهنگ تصویری، کلیپ، ویدئو و مانند آن است. همین مساله به سلبریتیها امکان بیشتری برای دیده شدن داده است در حالی که کتاب به نخبگان این امکان را میداد تا با مخاطب خود ارتباط برقرار کنند.
توسعه شبکه های اجتماعی و گسترش سلبریتیسم
شبکههای مجازی مانند اینستاگرام که مبتنی بر تصویر و فاقد متن یا فاقد متنهای طولانی و تحلیلی است امکان دیده شدن را از نخبگان بیشتر گرفته و در عوض به سلبریتیها انتقال داده است. با فراگیر شدن و توسعه شبکههای اجتماعی بهخصوص اینستاگرام و رشد صفحات شخصی، پدیده سلبریتیسم چند برابر شد و بستری شد تا سلبریتیها، آزادانه و بدون کمترین محدودیتی درباره همه موضوعاتی که میخواهند، اظهار نظر کنند. این صفحات شخصی به آنها اجازه میداد که پابهپای احساسات هوادارانشان، در مسائلی غریب و بیگانه با حوزه تخصصی نیز به نظریهپردازی بپردازند و برای حتی یک سطر نوشته، هزاران کامنت تحسینبرانگیز دریافت کنند.
با ابراز تأسف باید گفته شود که این شبکهها حتی آثار منفی در جریان نخبگانی داشته اند به این صورت که آنان را از تولید متن های تحلیلی در رابطه با مسائل اجتماعی به ارائه نظر و موضع گیری و نوشتن چند جمله کوتاه تقلیل داده است و این از ویژگی این گونه شبکههاست که با توجه به ذائقه بیمارگونه مخاطب که عجین گشته با متن های احساسی و دور از تحلیل عقلی، نویسنده را مجبور میکند که نوشته خود را به یکسری جملات احساسی و یا صرفا اظهار نظر در مسائل اجتماعی تقلیل دهد.
به عبارت دیگر، اکثریت در جامعه کنونی به دلیل بریدگی از مطالعات مفصل و روی آوردن به متنهای کوتاه که این خود محصول منحوس این شبکههاست، همواره در جایی متمرکز میشوند و مخاطب کسانی میگردند که گزیدهتر، احساسیتر، خالیتر از مباحث خشک عقلی، فلسفی، منطقی و تحلیلی سخن بگویند، حال آنکه سخن گفتن پیرامون بسیاری از مباحث اجتماعی در قالب این گونه متون کوتاه نمیگنجد و نیاز به مباحث گستردهتر و مفصل دارد که البته این گونه مباحث مفصل نیز در قالبهای موجود شبکههای مجازی با این مخاطب بیمارگونه که ذائقه وی مسموم شده و تحمل خواندن متون طولانی تر و تحلیلی تر را ندارد، نمیگنجد. بر این اساس بسیاری از نخبگان و فعالان انقلابی نیز برای عقب نماندن از این کاروان به تولید متنهای کوتاه و چند کاراکتری که مقتضی این گونه متون مباحث عقلی و تحلیلی نیست و بیشتر قالب مباحث احساسی و نهایتا اظهار نظر است اکتفاء کردهاند و در واقع با دائقه مسموم مخاطب همراه گشتهاند و این خود عارضهای است که جامعه نخبگانی بدان دچار شده.
حال به نظر شما چه کسی در این گونه فضاها می تواند جولان بیشتری دهد؟ نخبگان و نویسندگان و اندیشمندانی که تا پیش از این گسترش فضای مجازی با قلمی مفصل و نگاهی عمیق و تحلیلی که مقتضی مباحث و مسائل اجتماعی است در مسائل ورود پیدا میکرده اند؟ نخبگانی که حتی اکنون هم با این گسترش شبکههای مجازی بسیاری از مردم با چهره و نام آنها در مقایسه با یک بازیگر یا خواننده آشنا نیستند؟ همانگونه که گفته شد این شبکهها بیشتر به نفع سلبریتیها بوده تا به واسطه شهرت نام و چهره خویش نظرات ناپخته و عامیانه خود را در هر حوزهای نشر دهند و خود را به عنوان یک مرجع فکری برای جوانان و دنبال کنندگانشان معرفی کنند.
قرار گرفتن سلبریتیها در جایگاه نخبگان
گسترش فضای مجازی و الزامات و اقتضائات آن و کاهش تأثیرگذاری فرهنگ مکتوب و مطالعه باعث میشود جوانها به دمِ دستترین گروههای فکری موجود بدون در نظر گرفتن سطح و عمق تفکر آنان مراجعه کنند، سلبریتیهایی که با احساسات و عواطف طرفداران خودشان روبهرو هستند و بر مبنای آن پیام میدهند نه پیامهایی براساس اندیشه و عمق افکار؛ کسانی که میتوانند به واسطه شهرتشان سریعتر ارتباط برقرار کنند، البته این سخن به معنای بیاهمیت جلوه دادن سلبریتیها نیست اما زمانی که یک سلبریتی میخواهد نقش نخبه را ایفا کند، باعث میشود تا فضای فکری جامعه از یک فضای نخبهگرایی به فضای پوپولیستی تبدیل شود و کار به جایی برسد که جای نخبه با سلبریتی در لایههای اجتماعی عوض شود و کسانی در جایگاه و لایه تولید فکر قرار گیرند که کوچکترین شایستگی نسبت بدان ندارند.
رسانهها نیز با حمایت از این هنرمندان و سلبریتیها و اعطای سخاوتمندانه القابی، چون «هنرمند مردمی» و «سلبریتی دغدغهمند» و دادن تریبون به آنها و دعوتشان در هر مناسبتی فضا را باز کردند تا آنها که پیش از این تنها در قاب سینما و تلویزیون دیده میشدند، وارد مسائلی غیر از حرفهشان شوند و در آن مسائل نیز صدایشان به عنوان یک نظریهپرداز، مصلح اجتماعی و نجاتدهنده مردمان تیرهبخت شنیده شود.
علت حضور سلبریتیسم در پدیدهها و رخدادهای منفی اجتماعی
اما در زمینه پرسش دوم و اینکه چرا جریان سلبریتیسم اکثراً در پدیدهها و رخدادهای منفی اجتماعی حضور مییابد، باید گفته شود همان گونه که پیشتر اشاره رفت اکثر پیامهای سلبریتیها به دلیل عدم سواد و تخصص کافی در حوزههای اجتماعی فاقد بار علمی و تحلیل منطقی و تنها دارای بار احساسی است.
یک موضوع احساسی غالبا برای اینکه در عمق جامعه نفوذ کند و احساسات مخاطب را به غلیان درآورد نیاز دارد تا به مسئلهای پرداخت کند که حس همدردی را در مردم به جوشش در آورد و معمولا معضلات و ناهنجاریهای جامعه بیشتر میتواند این حس را تحریک کند. از این رو یک سلبریتیِ فاقد معلومات در حوزههایی که ورود کرده به دلیل آنکه قادر نیست تحلیل منطقی و علمی جامعی در آن حوزه ارائه دهد به نشر یک سری پیامهای احساسی و فاقد معیارهای منطقی و عقلائی در آن حوزه بسنده میکند.
مخاطبین این سلبریتیها نیز بدلیل ذائقه مسموم و عدم حوصله خواندن مطالب تحلیلی مفصل در آن حوزه، به خواندن همین چند جمله احساسی اکتفاء کرده و با لایک کردن آن، موجب شعف نویسنده آن میشوند. حال، سلبریتی متوهمی که خود را در برابر انبوهی از لایکها پیدا کرده در مقابل مخاطبان و ایضا جامعه احساس وظیفه میکند و با توهم اینکه اکنون به یک مصلح اجتماعی و یا یک نخبه تبدیل گشته به راحتی هرچه بیشتر در سایر مسائل اجتماعی البته بیشتر از سنخ ناگوار و تلخ آن نظریه پردازی میکند.
با این توضیحات تا حدی معلوم میگردد که چرا جریان سلبریتیسم در برابر رویدادهای مثبتی چون نامه امام جمعه مذکور در سطور بالا هیچ واکنشی نشان نمیدهند اما ای بسا که همین امام جمعه حرکتی منفی انجام میداد. نیز مشخص می شود که چرا جریان سلبریتیسم در برابر مسائلی چون هزینه های چند ده میلیونی تورهای اروپایی و امریکایی و ... هیچ پیشنهادی دال بر نرفتن به این سفرها و دادن پول آن به نیازمندان جامعه نمیدهند؛ اما آنگاه که نوبت به سفرهای زیارتی و یا اربعین میشود داد آنها بلند است!/۹۱۸/ی۷۰۱/س
داود موذنیان